٨ فروردین ١٣٩٠بود که وقتی تست بارداری دادم مثبت بود خیلی شوکه شده بودم وقتی با بابا امین مطرح کردم فوری اشک تو چشماش حدقه زد واقعاً خبر خیلی خوبی بود ولی خیلی غیر منتظره بود گفتم شک دارم بذار بریم آزمایش خون. فردا صبحش رفتیم آزمایش تو این مدتی که جواب دادن هی بهم نگاه می کردیم هر دوتایمون داشتیم از استرس میمردیم وقتی بهمون گفتند آزمایشتون مثبت اصلاً انگار رو زمین راه نمی رفتم از یکطرف خیلی خوشحال بودم از یک طرف نمی دونم ...... واقعاً یه حال خاصی داره انشاالله همه تو زندگیشون تجربه کنن. بعد از اون آمدیم شرکت من که اصلاً نفهمیدم چه جوری ظهر شد. بعد از اون رفتیم خونه مامان ملی قبل از اینکه بریم داخل من به بابایی گفتم به کسی ف...