هفته 32
فرشته کوچولوی مامان وارد هفته ٣٢ شدیم.مامانی دیشب خوابتو دیدم تو خواب بغلت کرده بودم خیلی لذت بخش بود . مامانی اینروزا خیلی بیشتر از قبل خسته میشم کمرم درد میگیره و چون سر کار میرم دیگه حوصله آشپزی ندارم و بنده خدا مامان ملی رو می ندازم تو زحمت و همش ناهار و شام پیش مامان ملی هستیم بعضی شب هم مامان ملی شام درست می کنه بهم میده میرم دنبال بابایی با هم میریم خونه میخوریم . تازه هر چی هم حوس میکنیم بابا محمدرضا میره برامون میخره (البته بابایی برامون میخره ولی بنده خدا بابایی یکسره سر کار می مونه که همه چیز برای آمدن شما فراهم کنه).دیروز عصر به صرف شولی خورون خو...