آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

دختر بی نظیرم آرشیدا

سفر به جنوب در نوروز 1392

1392/1/18 18:06
نویسنده : مامانی
222 بازدید
اشتراک گذاری

روز سه شنبه مورخ 1391/12/29 ساعت 8:00 رفتيم دنبال باباجون و مامان جون و حركت كرديم به سمت بندرعباس تو اين سفر مامان ملي و بابا محمدرضا و خاله درسا و خانواده خاله سپيده و خاله سمانه با هامون همسفر بودن باباجون بعد از هفت سال اولين مسافرتي بود كه حضور داشت اينم بخاطر گل وجود شما باباجون مي گفتن خيلي يه دفعه ي تصميم گرفتن باهامون بيان (باباجون آرشيدا خيلي دوستتون داره ) در طول مسافرت باباجون خيلي زحمت كشيد و شما همش پيش باباجون بودي نه گذاشتي استراحت كنن نه گذاشتي راحت غذا بخورن مرتباً دست باباجون ميگرفتي كه باهات بيان و بازي كنن و اصلاً به خاله ها محل نميذاشتي خاله درسا بهت ميگفت باشه بازم با هم تنها ميشيم اونوقت ديگه باهات بازي نميكنم (با شوخي)

خلاصه فكر كنم ساعت8:30 بود كه سوار لنج شديم و رفيتيم به طرف قشم از هوا بگم كه خيلي عالي بود و تو 4 روزي كه قشم بوديم 3 بار سوار قايق شديم شما 2 بارش با ما بودي و يه بار هم پيش بابا محمدرضا موندي در طول مسافرت فقط شير خوردي و اصلاً غذا نخوردي خيلي نگرانت بودم هنوز كه هنوز براي غذا خوردن ماماني رو اذيت مي كني و اما آرشيدا خانوم خيلي شيطوني اصلاً دلت نمي خواست سوار ماشين بشي فقط ميخواستي بدوي و ما هم دنبالت بيايم . جاهاي كه رفتيم ديدم جزيره هنگام،جنگل حرا، آكواريم طبيعي و بازار هاو پاساژهاي درگاهان و قشم . بعد هم دو روز آمديم بندرعباس يك روزش تو خونه فقط استراحت كرديم روز دوم رفتيم ساحل و پاساژ و پارك خلاصه خيلي به همه خوش گذشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم (مامان آرینا)
2 اردیبهشت 92 17:17
امیدوارم همیشه به گردش باشید و همیشه سالم وشاد باشید


مرسي عزيزم شما هم همچنين