اولين سفر به مشهد
گل مامان در ده ماهگي به اولين سفر زيارتي رفتي. روز سه شنبه مورخ ٤/٧/٩١ ساعت ..:٥ عصر حركت كرديم. با عمو احسان و خاله آذين (همكارای بابایي و ماماني) يك ساعت اول تو ماشين شما يه كم اذيت كردي كه داشتيم پشيمون مي شديم از سفر رفتن. ولي خدا را شكر بعد از آن خوابيدي تا طبس و بخاطر اينكه شما اذيت نشي طبس تو امامزاده اتاق گرفتيم و شما تا صبح ساعت 7:00 خوب خوابيدي. بعد ساعت 9:30 از طبس حركت كرديم خدا رو شكر دختر خوبي بودي ساعت 7:00 عصر رسيديم مشهد و حسابي خسته شده بوديم.
روز بعد، ظهر رفتيم زيارت امام رضا. رفتيم صحن شيخ طوس شما حسابي براي خودت راه رفتي و افرادي كه نزديكمون نشسته بودن خيلي از شما خوششون امده بود شما هم مي رفتي پيششون. قربونت برم كه اجتماعي هستي (تازه كلي هم بهت شكلات و بيسكويت دادن). سومين روز، شب تولد امام رضا بود و خيابونها حسابي شلوغ بود با كلي دردسر رسيديم حرم داشتن دعاي كميل مي خوندن و چون خيلي شلوغ بود مجبور شديم بريم صحنی که عربها نشسته بودند. شما اونجا حسابي براي خودت راه رفتي بعد با بابایي رفتيم صحن هاي مختلف. خيلي قشنگ بود هم جا پر گل بود. يه سر هم رفتيم مسجد گوهرشاد بعد هوا داشت سرد مي شد شما هم از همون روز اول چون سرما خورده بودي تصميم گرفتيم زود بر گرديم خونه كه شما بدتر نشي. خلاصه قرار بود شمال هم بريم كه نشد. ماماني مريض شد، بعد هم خاله اذين، بعد همبابايي فقط عمو احسان خدا رو شكر مريض نشد. روز چهارم رفتيم گردش خانم ها رفتن الماس شرق و اقايان هم رفتن استخر آفتاب. براي شما يه عروسك پارچه اي گرفتيم براي آترين هم يه عروسك مثل شما با كيف باب اسفنجي و يه جاي مداد براي ميز شما و آترين. براي اميرمحمد هم يه بلوز و شورت با يه كاميون. روز پنجم رفتيم حرم و صبح روز ششم حركت كرديم قرار بود از نيشابور بيايم ولي شما تو ماشين اذيت كردي ما هم از طبس امديم.