روز دختر و شیرین زبونی های آرشیدا خانوم
عزیزم روزت مبارک البته با دو روز تاخیر . ولی مامانی و بابایی کادوتو زودتر بهت دادن یه النگوی خوشگل . وقتی برای خرید رفته بودیم خیلی ذوق کرده بودی هر النگویی که دستت میکردم در نمیاوردی میگفتی اون یکی .
میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت
میشه با تو پر کشید توی راه سرنوشت
میشه با عطر تنت تا خود خدا رسید
میشه چشم نازتو رو تن گلها کشید
عزیز دلم هفته پیش رفتیم مسافرت شمال و بهت خیلی خوش گذشت تو پست بعدی کاملاً برات مینویسم و عکسهای مسافرت رو میذارم
حدود یک هفته که خیلی خوب حرف میزنی و مرتباً داری صحبت میکنی . دیروز که امدی خونه من زودتر رسیده بودم بهت گفتم کجا بودی نبودی بعد تو گفتی نبودم ، آرشیدا نبودش
دیشب هم بابایی خونه مامان جون داشت کوکو درست میکرد یدفعه به من نگاه کردی گفتی بابایی چی درست میکنه؟ (الهی قربون حرف زدنت برم )
حسابی شعر میخونی آهوی دارم خوشگله ، یه دختر دارم شاه نداره ، لی لی حوضک
عزیز دلم خیلی باهوش و زرنگ هستی وقتی 2 بار یه شعری رو میخونم بار سوم بعضی قسمتاش که نمیگم تو میگی . (دوست دارم باهوش مامان)
تا 6 می شماری : میگی هک ، دو ، سه ، چهار ، پنج ، شش خیلی سری میشموری
کلمات سختی هم مثل قستنطنیه، هپشن مو (hapashan maoo) اینو عمو ایمان ازت میپرس.